جدول جو
جدول جو

معنی محمد غوری - جستجوی لغت در جدول جو

محمد غوری
محمد بن فارس بن محمد غوری. معروف به ابن باغندی. وی از ابوحسین احمد بن جعفر بن محمد بن منادی و علی بن محمد مصری و احمد بن سلیمان نجاد و دیگران حدیث شنید، و محمد بن مخلد و ابوبکر خطیب از وی روایت کنند. او مردی نیکوکار و دیندار و صدوق بود، در جامع ’المهدی’ املاء میکرد و به شعبان سال 409 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان ذیل غور)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مَ دِ)
ابن غیاث الدین محمد بن بهاءالدین سام بن عزالدین حسین. هفتمین از ملوک غور. ملک بست در 599 و غور و فیروزکوه در 603 هجری قمری (وفات 607 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 264 و شجرۀ ضمیمۀ آن)
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ دِ)
ابوالحسن احمد بن محمد خراسانی نوری. یکی از مشایخ صوفیه. هجویری گوید: وی را مذهبی مخصوص است در تصوف که بمذهب نوری معروف است و پیروان او را نوریه یا نوریان نامند. او رفیق جنید و مرید سری ّ بود و بسیاری از مشایخ از جمله احمد بن ابی الحواری را دیده است. و او راست: اعزالأشیاء فی زماننا شیئان: عالم یعمل بعلمه و عارف ینطق عن الحقیقه. و رجوع به ابوالحسن نوری شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
محمد بن عبدالله عم زاده احمد بن عبدالرحمن محدث بود. (از منتهی الارب). واژه محدث در علم حدیث به کسی اطلاق می شود که توانایی بررسی و نقد حدیث را داراست. این افراد با استفاده از دانش وسیع در زمینه راویان، طبقات مختلف آنان، و شواهد مختلف، صحت یا سقم یک روایت را تعیین می کنند. محدثان با برقراری استانداردهای دقیق علمی، به مسلمانان کمک کردند تا از احادیث صحیح بهره برداری کنند و از اشتباهات جلوگیری نمایند.
لغت نامه دهخدا
(قَ)
محمد بن حکم قطری. از محدثان است. وی از آدم بن ابی ایاس و ابن ابی مریم روایت کند و عثمان بن محمد سمرقندی از او روایت دارد. (معجم البلدان). مؤلف اللباب او را محمد بن عبدالحکم ضبط کرده است. (اللباب). نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
لغت نامه دهخدا
(قَ)
محمد بن محمد، برادر علی بن محمد قصری. از محدثانی است که به قصر ابن هبیره منسوب است. (لباب الانساب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(قُ تَ ری ی)
محمد بن روح از محدثان است. (منتهی الارب). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
غفاری، ملقب به کمال الملک، فرزند میرزابزرگ کاشانی. از استادان بزرگ فن نقاشی در ایران. وی در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در سال 1268 هجری قمری در کاشان متولد شد. در سن 13سالگی از کاشان به تهران آمد و وارد دارالفنون گردید در دیداری که ناصرالدین شاه از دارالفنون کرد با دیدن تابلوی علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه وزیر علوم از نقاش آن تابلو پرسید، میرزامحمد کاشی (کمال الملک) را معرفی کردند، شاه نسبت به او ابراز تفقد کرد و مقرری برایش معین کرد. پس از چند روز جزء پیشخدمتان و نقاشباشی های دربار درآمد. از کارهای مهم وی تابلوی (تالار آینه) است که مدت پنج سال در آن صرف وقت شده است. در سال 1310 هجری قمری از طرف ناصرالدین شاه ملقب به کمال الملک گردید. چون عازم اروپا بود شروع به خواندن زبان فرانسه کرد و در زمان مظفرالدین شاه (سال 1314) عازم اروپا شد. دیری در ایتالیا و فرانسه مخصوصاً موزۀ لوور به بررسی آثار نقاشی جهان پرداخت تا آنکه مظفرالدین شاه در پاریس او را در موزۀ لوور دید و امر کرد به ایران برگردد، کمال الملک به ایران آمد و مدرسه صنعتی تهران را تأسیس کرد سپس به مشهد رفت و در نیشابور به علت سانحه ای از یک چشم نابینا شد و به تهران برگشت و به مداوای چشم دیگر خود پرداخت. پس از بهبود در نیشابور در حسین آباد ملک شخصی خود اقامت کرد در مرداد 1319 خورشیدی در حدود 95سالگی جهان را بدرود گفت و در جوار شیخ فریدالدین عطار به خاک سپرده شد. و رجوع به کمال الملک شود
لغت نامه دهخدا
(مُحَمْ مَ)
ابن سعد بن منیع زهری کاتب واقدی، مکنی به ابوعبدالله. از فضلای برجستۀ زمان خود بود و مدتی به مصاحبت محمد بن عمر بن واقدی پیوست و کتابت او کرد و بدو شهرت یافت و او را جز طبقات کبیرمعروف، طبقات دیگری است صغیر. وی ثقه و صدوق بود. گویند کتابهای واقدی نزد چهار کس فراهم شد نخست کاتب وی محمد بن سعد بود. وی حدیث و فقه و جز این دو بنوشت. در سن شصت ودوسالگی درگذشته است و در مقبرۀ باب الشام دفن شده. (از وفیات الاعیان ج 2 ص 85). و نیز رجوع به ابن سعد ابوعبدالله محمد بن سعد و الاعلام زرکلی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دِ نُ وَیْ ری ی)
مکنی به ابوالقاسم. مالکی مذهب بود (وفات 857 هجری قمری). او راست شفاءالغلیل فی شرح مختصر الشیخ خلیل محمد بن احمد بسطامی و شرح طهارۀ العشرفی قرأات العشر محمد بن جزری شمس الدین
لغت نامه دهخدا
(نَ وَ وی ی)
محمد بن عمر بن عربی بن علی معروف به نووی و مکنی به ابوعبدالمعطی، از علمای قرن چهاردهم هجری قمری است. در معجم المطبوعات 37 جلد کتاب از تصانیف او نام برده شده و از آن جمله است: 1- بغیهالعوام فی شرح مولد سیدالانام. 2- التفسیرالمنیر لمعالم التنزیل المسفر عن وجوه محاسن التأویل. 3- الدرر البهیه فی شرح الخصائص النبویه. 4- لباب البیان، در استعارات. (از ریحانه الادب ج 4 ص 252). و رجوع به معجم المطبوعات ص 1879 شود
لغت نامه دهخدا